Monday, June 21, 2010

اهل دانشگاهم
رشته ام علافي‌ست
جيب‌هايم خالي‌ست
پدري دارم
حسرتش يك شب خواب!
دوستاني همه از دم ناباب
و خدايي كه مرا كرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب مي‌فهمم سهم آينده من بيكاريست
من نمي‌دانم كه چرا مي‌گويند
مرد تاجر خوب است و مهندس بيكار
و چرا در وسط سفره ما مدرك نيست
چشم ها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
بايد از مردم دانا ترسيد!
بايد از قيمت دانش ناليد!
وبه آن‌ها فهماند
كه من اينجا فهم را فهميدم
من به گور پدر علم و هنر خنديدم!
كار ما نيست شناسايي هر دمبيلي
كار ما اين است كه مدرك در دست
فرم بيگاري هر شركت بي پيكر را پر بكنيم
پی نوشت:دوستان این صرفا برای خنده بود و اگه جایی از شعر به کسی برخورد من قبلا و قلبا عذر می خوام...خواستم دور هم باشیم

3 comments:

Farzaneh said...

jaleb bud Aida jan, kalak tu ham shaer budi nagofte budi?!

Aida said...

na baba,sher goftanam koja bood,yeki be emailam ferestade bood;)

Hadis said...

bah bah..aidaye aziz,mamnun,manam ye sher tuye hamin mayeha khunde budam...khedili bahal bud..