Monday, October 25, 2010
Hoooooooora
yani man emkan nadasht bedune tey in processe toolani betounam dobare ye post bezaram,akhe garche hame doune doune behem vase sign in user pass dadand amma be har haal doustanEMKANESH FARAM VARED NASHOD.BEDINGUNE! kholase man azin be bad delam baratoun tang shod post mizaram!ye fekrayii ham darama!che gheshang!akhey!rasti arousie narges damirchiam boude taze!shayadm sepide shakker zane suzuki she!sara khanemam mashkouk be bardarie!be har haal manam pouran pazhouhesh sabte naam kardam va mikhaam dars bekhounam age ishaalla vakht she!khob dge mozahem nemisham aslan!:***
Saturday, August 14, 2010
! لاله عزیز تولدت مبارک
در جمع رفیقان تو شدی شمع و گل و پروانه / زادروز تو بُـــوَد روز شعف ای گل لالــه
چه لطیف است حس آغازی دوباره
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس
و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن
و چه اندازه شیرین است امروز
روز میلاد
روز تو
روزی که تو آغاز شدی
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس
و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن
و چه اندازه شیرین است امروز
روز میلاد
روز تو
روزی که تو آغاز شدی
*** تولدت مبارک لاله عزیزم ***
1389/05/23
H A P P Y B I R T H D A Y
Friday, July 16, 2010
برگزاری آزمون تافل در ایران لغو شد
تافل داراش برن حال کنن
!!!
تافل نداراش هم برن غاز بچرونن
تا اطلاع دومی
***
***
...هر دم از این خانه دری بسته اند
!عصــاره چهــارسالــه
عصــاره چهــارسالــه
چهـــار بار زمین به دور خود گشت و دوباره به خود رسید / چهـــار سال گذشت و راه ما به پایان نرسیــد
گهی جدایی و فراق، گهی اعتراض و گه بی تفاوتی دیدیم/ اگرچه سخت بود، لیک؛ در خود شکستی ندیدیم
در ایــن سفـــر محــرم رازهـــا فــــراوان داشتیــــم / همــه گـــوش بودنــد ، امــا ، غمخـــواری نداشتیـــم
سفـــر خود با رســم کانسپــت مپ آغـاز کردیــم / بـه رسـم شاگــردی مهر استاد نفیسـی فراموش نکردیـــم
نــگــــــارش ، عشــق مــن امـا ســه دستـــور داشـت / بــه لطــف حـیاتــی و تـاجـیـــک رنـجـــی نـداشــت
خــوش آن روزهــا در محضــر دکتر قهرمانـــی / که گر یـــاد آوری آنچــه در آن روزها گفتی، قهرمانــی
حــضـــورش مـایــه ی آرامــش و تـســلای دل مــا بـــود / کلاســـش محفلـــی از بهتریــــن افکــــار بــــود
اگــر هستــی تــو یــادش ، بـه او بفـــرسـت سـلامـت / دعــا کــن کـه او بــاشــد ، در همــه حــال سـلامــت
پــس از سالـــی و انـــدی ، آشنـایـی بـا ادب(ادبیات) آغـاز شد / در پـــی اش بــی تابـی و دلواپسـی دنبـال شد
بــــانـــی اش آیـــــا تـــــو یــــاد آری کــــه بــــود ؟ / آری ای دوســــت ، دکــــتـر اخــــوان بــــــــــــــود
سـیـر و نـثــر و نـقــد و صنـع ادبــی / شعـر و گــودو، شـــاهکــار ادبــی
She's the master of all those / My love is a red red rose !
از میـــان اســاتیـــــد ، میـشنـــاسیــــم یک یمــــوت خاصـــه / که هست او استـــاد ارشـــد هـم در پارســــه
بُــــــوَد استــــاد مطبـــوعــــات و رمـــــان و مــکــــاتـب / امیـــد هر جـــا که هســت دور از مصـــــائـب
گــــرچـه می دانـــم کـه جبرانـــی تـو را کرده هـــلاک / ای رفیقـــا دان تــو رنــج صالحی چون عشق پاک
خــاطـــرات آن روزهـــا بـــر قلب خود حـــک میکنیـــم / بر ِز یاد بردن دوستیهایمــان شـــک می کنیــــم
گـــرچـــه شعـــرم هست خالـــی ز قافیـــه های آنچنانـــی / ببخشــــا کــه مــن آن را ســــرودم نــاگهانــــی
سپیـــــدا چـــه خـــوش گفتـــــی ایـــن شــعـر نـــاب / که امــــّید دوستـــانت بــــماننـــــد پیـوستــه شــــاداب
سپیده قیطاسی
25/4/1389
Tuesday, July 13, 2010
Monday, June 21, 2010
اهل دانشگاهم
رشته ام علافيست
جيبهايم خاليست
پدري دارم
حسرتش يك شب خواب!
دوستاني همه از دم ناباب
و خدايي كه مرا كرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب ميفهمم سهم آينده من بيكاريست
من نميدانم كه چرا ميگويند
مرد تاجر خوب است و مهندس بيكار
و چرا در وسط سفره ما مدرك نيست
چشم ها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
بايد از مردم دانا ترسيد!
بايد از قيمت دانش ناليد!
وبه آنها فهماند
كه من اينجا فهم را فهميدم
من به گور پدر علم و هنر خنديدم!
كار ما نيست شناسايي هر دمبيلي
كار ما اين است كه مدرك در دست
فرم بيگاري هر شركت بي پيكر را پر بكنيم
رشته ام علافيست
جيبهايم خاليست
پدري دارم
حسرتش يك شب خواب!
دوستاني همه از دم ناباب
و خدايي كه مرا كرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب ميفهمم سهم آينده من بيكاريست
من نميدانم كه چرا ميگويند
مرد تاجر خوب است و مهندس بيكار
و چرا در وسط سفره ما مدرك نيست
چشم ها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
بايد از مردم دانا ترسيد!
بايد از قيمت دانش ناليد!
وبه آنها فهماند
كه من اينجا فهم را فهميدم
من به گور پدر علم و هنر خنديدم!
كار ما نيست شناسايي هر دمبيلي
كار ما اين است كه مدرك در دست
فرم بيگاري هر شركت بي پيكر را پر بكنيم
پی نوشت:دوستان این صرفا برای خنده بود و اگه جایی از شعر به کسی برخورد من قبلا و قلبا عذر می خوام...خواستم دور هم باشیم
Wednesday, June 2, 2010
... و اما، چهار سال گذشت
این عکس رو هم به یاد خانم دکتر قهرمانی عزیز، بانی این وبلاگ
... چهار سال گذشت
به سرعت برگریزان در پاییز
... چهار سال گذشت
به ارزش جهد زنان بر سر جالیز
به ارزش جهد زنان بر سر جالیز
... چهار سال گذشت
با بقچه ای پر از خاطرات درشت و ریز
با بقچه ای پر از خاطرات درشت و ریز
... و اما، چهار سال گذشت و در نهایت
... کاسه ی صبر ما از این همه کلاس جبرانی لبریز
، سلام به همگی
اول از همه بگم که شعر بالا رو خودم سرودمااااا ! ;) اوهووووم ! ;) وقتی داشتم این پست رو آماده میکردم، خیلی دلم گرفت، چون خاطرات آخرین روزا رو توش گذاشتم. ولی این از طرفی باعث خوشحالی هم هست، چون این لحظات برای همیشه ثبت شدن. فقط از همه ی دوستام خواهش میکنم که این وبلاگ رو هیچ وقت فراموش نکنن و هر از چندگاهی مطلبی چیزی اینجا بذارن، امیدوارم اینجا برای همیشه مثل یه پاتوق جاودانه برای هممون باشه و فراموشش نکنیم
... شاد و پیروز باشید
سپیده
Subscribe to:
Posts (Atom)