Wednesday, June 27, 2007
untitled
that is not_anymore_the way its gonna be!nomore the way I wanet to make it be! that is the best of us bein in here,strugglin meanwhile lovin & sharin but not standin eachother,don u feel it,jus takin a gorgious care of our dearms,jus...
Friday, June 22, 2007
LET'S TALK ABOUT LOVE (Celine Dion)
Everywhere I go all the places that I've been
Every smile is a new horizon on a land I've never seen
There are people around the world - different faces different names
But there's one true emotion that reminds me we're the same...
Let's talk about love
From the laughter of a child to the tears of a grown man
There's a thread that runs right through us all and helps us understand
As subtle as a breeze - that fans a flicker to a flame
From the very first sweet melody to the very last refrain...
Let's talk about love
Let's talk about us
Let's talk about life
Let's talk about trust
Let's talk about love
It's the king of all who live and the queen of all good hearts
It's the ace you may keep up your sleeve – 'til the name is all but lost
As deep as any sea - with the rage of any storm
But as gentle as a falling leaf on any autumn morn...
Let's talk about love - it's all we're needin'
Let's talk about us - it's the air we're breathin'
Let's talk about life - I wanna know you
Let's talk about trust - and I wanna show you
Let's talk about love
LOVE?
TRUST?
LIFE?
Tuesday, June 19, 2007
با هلال ماه،با ستاره عصر
حتی در سرزمینی غریب
جایی که اینقدر از تو دورم
جایی که زمان های درازی فراموش شده بودم
.صورت تو می درخشد
با ستاره عصر
در آسمان غروب
گیسوان تو به وزش در می آید
پاهای ظریف تو می رقصند
.با هلال ماه
.دست سپیدت با عشق به سوی من تکان می خورد
تبسم تو که در نور زندگی می کند
.به من سلام می دهد
.تسلی شیرین در سرزمین تلخ انسان ها
نسیم عصر از میان دالان به سردی می گذرد
سازی همراه رقص تو نغمه می خواند
.و امواج تیره استراحت می کنند
و آهنگی گم می شود
ابرهای نقره ای جلای تو را مشخص می کنند
صدای شیرینی در دره بیدار شده است
،گوش بده
آواز پرنده ای از دور شب مرا در فراموشی پنهان می کند
با هلال ماه و ستاره عصر
در این دنیای نا آشنا سلام قلبی تو بر من ظاهر می شود
،تبسم تو رنگ می گیرد
دست های سپید تو با هلال ماه
پاهای ظریفت قدم بر می دارند
نم سردی زمین را می پوشاند
دور در آسمان گیسوان شب رنگ تو
به وزش در می آید
صورت تو به پایین نگاه می کند
با ستاره عصر
سر تو به روشنایی می درخشد
.این نور زیبای زندگی تاریک من
HANS LEIFHELM(German poet and novelist,Died in 1947)
جایی که اینقدر از تو دورم
جایی که زمان های درازی فراموش شده بودم
.صورت تو می درخشد
با ستاره عصر
در آسمان غروب
گیسوان تو به وزش در می آید
پاهای ظریف تو می رقصند
.با هلال ماه
.دست سپیدت با عشق به سوی من تکان می خورد
تبسم تو که در نور زندگی می کند
.به من سلام می دهد
.تسلی شیرین در سرزمین تلخ انسان ها
نسیم عصر از میان دالان به سردی می گذرد
سازی همراه رقص تو نغمه می خواند
.و امواج تیره استراحت می کنند
و آهنگی گم می شود
ابرهای نقره ای جلای تو را مشخص می کنند
صدای شیرینی در دره بیدار شده است
،گوش بده
آواز پرنده ای از دور شب مرا در فراموشی پنهان می کند
با هلال ماه و ستاره عصر
در این دنیای نا آشنا سلام قلبی تو بر من ظاهر می شود
،تبسم تو رنگ می گیرد
دست های سپید تو با هلال ماه
پاهای ظریفت قدم بر می دارند
نم سردی زمین را می پوشاند
دور در آسمان گیسوان شب رنگ تو
به وزش در می آید
صورت تو به پایین نگاه می کند
با ستاره عصر
سر تو به روشنایی می درخشد
.این نور زیبای زندگی تاریک من
HANS LEIFHELM(German poet and novelist,Died in 1947)
Subscribe to:
Posts (Atom)